خستم! از تصمیم گرفتن از سبک و سنگین کردن از فکر کردن! از اینکه باید تو 17 سالگی تصمیمی بگیرم که قراره تمام سالهای آیندم رو شکل بده و هر وقت به کتاب های تست و جزوه های پیش دانشگاهی نگاه می کنم بیشتر از قبل خستگیم را حس می کنم!
الان که فکر می کنم می بینم طلا فقط یه یاسمن به صنم های دیگم اضافه کرده. یه وسوسه... وسوسه یه صندلی توی دانشکده ادبیات (به قول یه عزیز آقای دانشکده های ایران)!
برای من دوره المپیاد تجربه فوق العاده ای بود. اول از همه بهم نشون داد که حالا حالا ها باید بدوم و خیلی چیزا برای یاد گرفتن دارم دوم اینکه از محیط رادیکال اطرافم در اومدم و دوستای عزیزی پیدا کردم که دنیا و عقایدشون با من زمین تا آسمون فرق داره و دلم برای تک تکشون تنگ شده.
پ.ن 1: می ترسم از توقع خودم و بقیه
پ.ن 2: می دونم پست شادی نیست اما فکر کردم حداقل توی وبلاگم صورتک شادی الکیم رو یکم از صورتم بر دارم.
پ.ن 3: امیدوارم 10 ساله دیگه وقتی به عقب نگاه می کنم خستگی این تصمیم توی تنم نمونده باشه!
پ.ن 4: رفیق نادان کل واقعا نمی دونم چه جوری ازت تشکر کنم!
*قسمتی از شعر مرز پر گهر فروغ
پ.ن 4: رفیق نادان کل واقعا نمی دونم چه جوری ازت تشکر کنم!
*قسمتی از شعر مرز پر گهر فروغ
۱۹ نظر:
تصمیم سختیه
مشورت هم بگیر ولی نذار بقیه این تصمیم رو برات بگیرن
نمی خوام ذهنت رو درگیر کنم ولی یه مسئله ای هم هست : ممکنه یه سال زودتر بری دانشگاه ولی همیشه حسرت بخوری که چرا نرفتی پیش دانشگاهی و رشته ی دیگه...
امیدوارم یه تصمیمی بگیری که خودت ازش راضی باشی
موفق باشی...
پیش دانشگاهی سالیه که آدم بزرگ می شه....
اگه یه سال تو کل 12 سال مدرسه ی کوفتی که حسابی خستمون کرده ارزش داشته باشه، به نظر من همین پیشه.
من که نمی خوام به هیچ قیمتی از دستش بدم.
امیدوارم درست تصمیم بگیرین ( هر تصمیمی بگیرین، موفق باشین ) من دعا می کنم.
راستی، قالب قبلی به نظرم جالب تر بود. سر بزنید بهم.من هم سر می زنم.
یا علی
سلام !
.
من نمیتونستم واسه پست پایینت کامنت بذارم ، نمیشد کلا ؟
.
تو رشته ت انسانیه و شکت بین حقوقه و ادبیات ، تو اگر امسال رو پیش بمونی ادبیات رو از دست نمیدی اما برعکسش چرا .
سال پیش هم بد نخواهد گذشت بهت ! کتاباتون بسیار زیباو نسبتا ساده ان میشه راحت لذت برد ازشون !
وقت زیاد داری واسه تصمیم ...
در کل
هر تصمیمی گرفتی در جریان بذار منو !
.
خ مونده تا فاتح شی رفیق ! خ...یلی !
.
گفتی دوره ... واقعا !
دلم واسه تک تکتون بسیار تنگ میشه ! واقعا با بقیه فرق داشتن بچه های دوره ...
شادی من عمیقا میدونم چی میگی،من ولی تصمیممو گرفتم،میرم رشته ی ادبیات
برای من یک سال دیگه مدرسه رفتن عذابه!
با این حال نمیدونم واقعاتصمیم درستیه یا نه،نمیدونم دارم جایی میرم که دوستش دارم یا دارم فقط از چیزهایی فرار میکنم که ازشون بدم می آد و اینجا فقط یک پناهگاهه!
نمیدونم و این "نمیدونم"منو میترسونه
کاملا حست می کنم...اگه راه حلی پیدا کردی به منم بگو حتما.
بازم تبریک
پیشنهادمی کنم به جای احساس خستگی از تصمیم گرفتن ششاد باشی از اینکه یک سال فرصت داری تا بهترین تصمیم ممکن را برای خود بگیری .
مگر چند جوان در ایران امروز این شرایط را دارند که کسب یک فرصت طلایی یک یال پیش از کنکور نسبت به داشتن یک صندلی در دانشگاه با نسانی دقیق و دلخواه مطمئن باشند؟
من گمان می کنم ضعف نظام آموزشی ما باعث شده است تا مفهومی به نام هدایت تحصیلی آن قدر بی اعتبار باشد که ما حتی تا آخر دوران تحصیل نمی فهممی دنبال چه بوده ایم.
در نظامهای استاندارد دانش آموزان در سنی بسیار کمتر از سن تو برای نقش آفرینی در عرصه اجتماعی آماده می شوند.
از این فرصت یک ساله استفاده کن و بهترین تصمیم را بگیر
دوتا غلط املايي داري
"خسته م " درسته
"10 سال ديگه" نيازي نيس بعد از سال "ه" بذاري
سلام
سخت نگير باور كن خيلي فرق نمي كنه ، الان حس مي كني خيلي تصميم بزرگيه بعدا مي بيني به اون بزرگي هم نبوده
age be harfo nazar mardom bashin bahare khanom ke gatan zendegy ro bakhty. har roz 10 bar bakhodet tamrin kon:got baba mardom
چه کردی دختر ؟
رنجور جان
مشکل من حرف مردم نیست علایق غالبا متضاد خودم و انتخاب از بین آن هاست. در ضمن شادی هستم!
bebakhshid shady.
soty dadan jozve zate mane!!!!l
بی خیال من و بهاره نداریم که!
I invite you to read a text of the Iranian writer and poet Mohsen Emadi in Spanish and Farsi in my blog IMPEDIMENTA (http://impedimentatransit.blogspot.com/).
Best regards from Barcelona, Spain
Albert
http://transeuntenorte.blogspot.com/
http://transeuntquealbiraelnord.blogspot.com/
http://impedimentatransit.blogspot.com/
ضمنا حالا حالا ها بايد بدوي!
سلام
سلام !
به نظر من برو با يه مشاور درست درمون حرف بزن ما خودمونم تكليفمون با خودمون مشخص نيست ( اكثرا ! )
ولي من جات بودم با كله خري تمام مي رفتم ادبيات ! به حرف كسي هم كاري نداشتم چون عشقمه ، دوستش دارم
گور باباي مردم !!!
خيلي دلم برات تنگيده شادي جون ! واسه رشيد گفتنات واسه تنهايي هامون تو يه جمع فرهنگي !!!!
موفق باشي
آيسان
سلام !
به نظر من برو با يه مشاور درست درمون حرف بزن ما خودمونم تكليفمون با خودمون مشخص نيست ( اكثرا ! )
ولي من جات بودم با كله خري تمام مي رفتم ادبيات ! به حرف كسي هم كاري نداشتم چون عشقمه ، دوستش دارم
گور باباي مردم !!!
خيلي دلم برات تنگيده شادي جون ! واسه رشيد گفتنات واسه تنهايي هامون تو يه جمع فرهنگي !!!!
موفق باشي
آيسان
سپاس بسیار که بنده را قابل دونستید برای خوانده شدن. امروز تازه متوجه شدم. من هم پیوند دادم و من بعد خواننده خواهم بود
سلام شادی خوبی؟ یه سر به وب من بزن خاطرات دوره رو نوشتم!
نظر هم بده
چقدر اینجا بوی کپک غلیظی میده شادی !
ارسال یک نظر